بررسی تصویر خانواده در سینمای ایران

میلاد جلیل زاده طی یادداشتی، تصویر خانواده در سینمای ایران را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه چکیده آن را می خوانید:
تصویر خانواده در سینما چگونه باید نمایش داده شود؟ پاسخ به این سوال آسان نیست، زیرا دو نگاه کاملاً متفاوت وجود دارد. برخی معتقدند سینما باید واقعیتهای اجتماعی را بیپرده نشان دهد، حتی اگر تلخ باشند، و برخی دیگر بر این باورند که سینما باید الگوسازی کند و «آنچه باید باشد» را نمایش دهد. نکته اول اهمیت خانواده است. تحقیقات نشان میدهد خانه، خانواده و عشق از مهمترین مولفههای شخصیتپردازی در فیلمها هستند. نکته دوم این است که آنچه در سینما نمایش داده میشود، لزوماً بازتاب واقعیت نیست. مثلاً در نظرسنجیای در آمریکا، مردم تصور میکردند ۳۰ درصد جامعه همجنسباز هستند، در حالی که آمار واقعی ۲ درصد بود. این اختلاف ناشی از تأثیر رسانهها، بهویژه صنعت فیلم و سریال، در عادیسازی مفاهیمی چون «خانواده ال جی بی تی» است. یعنی آن ۲ درصد باید ۱۵ برابر چیزی که هستند به نظر برسند تا عادی شوند و یک گرایش ناهنجار بهحساب نیایند. در سینمای ایران نیز، اگرچه موضوعاتی مانند الجیبیتی و امثال آن بهصراحت مطرح نشده، اما هجمه به بنیان خانواده به شکلهای دیگری انجام گرفته است. امروز یافتن یک خانواده نرمال در فیلمهای ایرانی دشوار است، در حالی که این الگو هنوز در اکثریت جامعه وجود دارد. فمینیسم امروز گاه نه در پی احقاق حقوق زنان، بلکه در جهت حذف نقش خانوادگی آنهاست. سیمای خانواده در سینمای ایران - قبل از انقلاب: قصهها حول فروپاشی و بازگشت خانواده میچرخید، مانند «قیصر».
- دهه ۶۰: خانوادهها کارکردی بودند و نبود یک عضو بحران ایجاد میکرد، مانند «مترسک».
- دهه ۷۰: فردگرایی غالب شد و خانواده تحت تأثیر انتخابهای شخصی قرار گرفت، مانند «آژانس شیشهای».
- دهه ۸۰: فردیت شکست خورد و خانوادهها دچار فروپاشی درونی شدند، مانند «سعادتآباد». خیانت به موضوعی پررنگ تبدیل شد.
- دهه ۹۰: زن از ساختار خانواده جدا شد و تنهایی شخصیتها برجسته گردید، مانند «عامهپسند».
- دهه ۱۴۰۰: این روند ادامه یافت و حتی در فیلمهای جشنوارهای مانند «فریاد»، خانوادههای نرمال غایب بودند.
در مجموع، سینمای ایران از نمایش خانواده سنتی فاصله گرفته و به سمت تصاویر مخدوش و فردگرایانه حرکت کرده است.